۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

تئاتر كلاسيك



كلمه ي كلاسيك صنعتي است كه ريشه آن واژه ي لاتيني كلاسيكوس classicus و به معني درجه اول است . به تدريج اين واژه براي سخن گفتن از نويسندگان درجه اول جامعه استفاده شد ، يعني كساني كه نوشته هاي آن ها در كلاس هاي درس تدريس مي شد.
وقتي اين كلمه را به طور دقيق استعمال كنند و از ان ارائه ي اصطلاح ادبي خاصي را نكرده باشند به معني اثري است كه به عنوان نمونه و مظهر كامل موردقبول همگان باشد وقتي نويسندگان كلاسيك و يا هنر كلاسيك گفته مي شود مقصود نويسندگان يا هنري است كه تمام ادوار آن ها را پسنديده و نمونه شناخته اند.
به طور كلي نيمه ي دوم قرن شانزدهم دوره اي بود كه در آن بري نخستين بار آيين ادبي جامعي براي خلق آثار ادبي به وجود آمد. اين آيين و قواعد كه داراي اصولي بودند كه حتي تا پايان قرن هيجدهم نيز ارزش و اعتبار خود را از دست نداد ، در آغاز قرن هفدهم مايه ايجاد مكتب كلاسيسم گرديد.
صنعت كلاسيك براي اولين بار در دوره ي رونسانس براي تعيين نويسندگان درجه ي اول به كار برده شد ، دلي در واقع اين رمانتيك ها بودند كه با مشخص كردن حدود ويژگي هاي جنبش هنري - فرهنگي شان معناي امروزي واژه كلاسيك را به آن بخشيدند.
كلاسيسم را مي توان مكتب سنت گرايي در ادبيات و هنر به ويژه تقليد از نويسندگان يونان و روم باستان دانست.
از ديدگاه كلايسك ها هنر اصلي شاعر و نويسنده اين است كه اصول و قواعدي را كه پيشينيان در آثار خود آورده اند ، به طور كامل رعايت كند تا اثر او بتواند صنعت زيبا به خود بگيرد.
كلاسيسم در درجه ي اول به دنبال آفرينش ايده آل و كمال زيبايي و دلنوازي با الهام از هنر باستانيان است . در واقع كلاسيك ها به دنبال ايجاد ايده آل تعادل ، توازن ، تقارن ، هم آهنگي و هارموني ، ظرافت و رعنايي ، منطق ، روشني واقع گراييي و نزاكت در آثار خود هستند .
بايد توجه داشت كه كلاسيسم بر خلاف سبك هم عنصر خود باروك و بعدها ، مانيسيم كه مبتني بر احساسات و خيالات هستند ، بر پايه ي عقل و منطق استوار است. همچنين كلاسيسم به زنده كردن عادات و رسوم باستانيان و تطابق دادن آن ها با عقايد مسيحي و قوانين كليسا مي پردازد.
ارسطو فيلسوف يوناني در كتاب بوطيق ، هنر را تقليد از طبيعت مي داند و معتقد است تفاوت هنرها در نوع تقليد است. همچنين گتشد نقاد آلماني مي گويد : " طبيعت انسان و قدرت ذهن او همان است كه دو هزار سال پيش بوده است ." بنابراين راه التذاذ شعري هم بايد همان بايد كه باستانين به درستي انتخاب كرده اند.
تئاتر كلاسيك در قرن هفدهم در فرانسه متحول شد و به اوج شكوفايي خود رسيد. نمايش نامه نويسان فرانسوي با رجوع و الهام از قوانين يونانيان و روميان به تعيين قوانين تئاتر كلاسيك پرداختند.
قوانين تئاتر كلاسيك :

1. قوانين وحدت كنشي* بايد رعايت شوند.
2. قوانين مربوط به نزاكت بايد رعايت شوند ،به طوري كه بينندگان دچار شوك نشوند . به طور مثال نمايش خشونت يا رابطه ي فيزيكي در صحنه مجاز نيست ، و در صورت لزوم بايد در بين پرده ها انجام گيرد . البته چند استثناي مشهور چون مرگ دون ژوان مولير ، فدرواورست در اندروماك راسين نيز وجود دارد.
3. نمايش نامه بايد سازنده و آموزنده باشد.
4.تاثيرات در اين مكتل بايد موافق با صاول عقلي باشند.
5. قهرمانان و نشانه ها بايد داراي صفات نيكو باشند.
6. نمايش نامه بايد در عين تقليد از پيشينيان تازگي داشته باشد و در بينندگان تاثير كند.

البته اهميت اين قوانين در تراژدي بسيار بيش تر بود ، به طوري كه در صورت عدم رعايت اين قوانين ، به خصوص دو قانون اول صنعت كلاسيك به اثر تعلق نمي گرفت.
به اين ترتيب شكسپير كه اين قوانين را دائما زير پا مي گذاشت كلاسيك محسوب نمي شود در حالي كه مولير اغلب يك نمايش نامه نويس كلاسيك شمرده مي شود ، هر چند كمدي هاي او به شدت تحت تاثير از باروك مي باشد.
از بزرگ ترين نمايش نامه نويسان كلاسيك مي توان ژان راسين و سپس پير كورني را نام برد و ويكتور هوگو از اولين نمايش نامه نويسان فرانوسوي بود كه ين اصول را شكست.
* قانون وحدت كشي يا قانون سه وحدت از مهمترين قوانين تئاتر كلاسيك است كه توسط ارسطو تعيين و تدوين شده است ، هدف از اين قانون اين است كه نمايش نامه حالتي حقيقي و طبيعي به خود بگيرد ، موجب ناخوشايندي و يا شوك در بيننده نشود و توجه بينندگان را با جزيياتي چون مكان و زمان جلب نكند تا آن ها بتوانند بر روي اصل و عمق نمايش نامه تمركز كند.
سه وحدت اصول اين قانون به شرح زير است‌:
وحدت زمان :
طبق قوانين ارسطو زمان داستان بايد معادل زماني باشد كه نمايش به روي صحنه اجرا مي گردد، چرا كه اجراي داستاني طولاني در چند ساعت دور از حقيقت و واقع گرايي است. زمان داشتان در اوايل قرن شانزدهم به 24 ساعت تغيير كرد و در نيمه ي دوم اين سده به 12 ساعت تبديل شد. ركورد كمترين زمان به تراژدي آتالي راسين تعلق دارد.
وحدت مكان : كل داستان بايد در يك مكان واحد انجام گيرد و تغيير دكور صحنه نمايش جايز نيست ، تا قبل از سال 1645 تغيير مكان در يك جاي كلي مثلا يك شهر جايز بود ، ولي پس از اين اصل به يك مكان واحد مثلا قصر پادشاه محدود شد.
وحدت موضوع : همه ي حوادثي كه در نمايش نامه رخ مي دهند و شخصيت هايي كه به بينندگان معرفي مي شوند بايد براي پيشرفت داستان ضروري باشند ، به طوري كه با حذف يكي از آن نمايش نامه معني خود را از دست بدهد.

برخي آثار تئاتر كلاسيك مانند " الكترا " اثر سوفوكل ، " باكانت " اثر اورپيد ، "زن فينيقيك " اثر آتيلوس ، "زنان ترافيس" و " آنتيگون " نيز سوفوكل و "هلن" اثر ديگري از اورپيد از جمله ي اين آثار هستند.

گرد آورنده : سعيد اشراقي