۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

دراماتورژی چیست؟ دراماتورژ كیست؟

كاربرد، اهمیت و نقش‌«دراماتورژ» در تئاتر ایران نامشخص و گنگ و حتی ناشناخته است. به طوری كه متأسفانه هنوز برای ما، مرز بین فعالیت‌ كارگردان و دراماتورژ روشن نیست. پس بی‌دلیل نیست كه می‌بینیم در تئاتر ما‌ «دراماتورژ» جایگاهی ندارد، در حالی كه در تئاتر امروز جهان دراماتورژ جایگاه ویژه خود را یافته است
امروزه‌‌ ‌دراماتورژ نقش مهم و كلیدی‌ ای در یك گروه نمایشی به عهده دارد‌. اما تعریف دقیق و درست از جایگاه‌، وظیفه و نقش دراماتورژ به شكل دقیق و روشن مشخص نیست‌. در مقاله پیش رو تلاش شده تادر حد امكان به این مهم پرداخته و به شكلی شفاف همه جوانب كاری وی‌(‌دراماتورژ) را بیان كنیم‌.‌
صبا رادمان:كاربرد، اهمیت و نقش‌ «دراماتورژ» در تئاتر ایران نامشخص و گنگ و حتی ناشناخته است. به طوری كه متأسفانه هنوز برای ما، مرز بین فعالیت‌كارگردان و دراماتورژ روشن نیست. پس بی‌دلیل نیست كه می‌بینیم در تئاتر ما‌«دراماتورژ» جایگاهی ندارد، در حالی كه در تئاتر امروز جهان دراماتورژ جایگاه ویژه خود را یافته است و تمامی گروه‌های مطرح، دراماتورژ را به عنوان عنصری مهم و اساسی در گروه خود می‌شناسند.
اما دراماتورژ كیست؟ وظیفه او چیست؟ و در نهایت اصلاً واژه دراماتورژ چه معنایی دارد؟
دراماتورژ یعنی این كه:«من یك درام می‌نویسم‌.‌»
دكتر فرهاد ناظر زاده كرمانی در این باره می‌گوید‌: ‌«‌اصطلاح‌"دراماتورجی" را می توان به "نمایشنامه كاری" و‌"نمایشنامه شناسی‌" برگرداند زیرا كه او ممكن است نمایشنامه نویس باشد‌‌ (‌گروه اول ) و هم نمایشنامه شناس ( گروه دوم ) و اغلب رویكرد نمایشنامه كار به تماشاگران‌"‌رویكردی ادبی‌" است‌.
به گفته‌"فرهنگ زبان وبستر" دراماتورژی از واژه یونانی «دراماتوروگییا» به معنای درام‌نویس آمده است.»
نویسنده درام ـ كمدی یا تراژدی ـ را در آغاز و به معنی سنتی«دراماتورژ» می‌گفتند.
«مارمونتل» می‌گوید:
«شكسپیر مهم‌ترین نمونه‌ یك دراماتورژ است. كاركرد مدرن این واژه، امروز اشاره به یك مشاور ادبی و تئاتری دارد كه با یك گروه تئاتری كار می‌كند. با این مفهوم «لسینگ» اولین دراماتورژی است كه ما می‌شناسیم.»
لسینگ در سال 1767 میلادی به عنوان دراماتورژ در«تئاتر ملی هامبورگ» مسئولیت جمع‌آوری نقد و بررسی و تئوری‌های تئاتری را به عهده می‌گیرد. او در همین سال كتابی تحت عنوان«دراماتورژی هامبورگ» می‌نویسد. این كتاب شامل یك مجموعه بحث انتقادی و استتیك درباره اندیشه‌های تئوریك در تئاتر است. اساساً اندیشه‌های مستتر در این كتاب از یك‌سو ریشه در سنت‌های تئوریك آلمان دارد و از سوی دیگر در تمامی كارهای عملی كه تا قبل از این تاریخ در ارتباط با میزانسن ـ هنوز مفهوم كارگردانی در تئاتر به مفهوم امروز نبوده است ـ وجود دارد ، تحت‌الشعاع قرار می دهد . واژه آلمانی این لقب«Dramitker» است كه معنایی متفاوت با همین واژه در زبان فرانسه به مفهوم كسی كه نمایشنامه را برای اجرا بر روی صحنه آماده می‌كند، دارد.
در زبان فرانسه«Dramaturg» بیشتر معنای كارگردان را می‌رساند، در حالی كه در واژه آلمانی، منظور نمایشنامه‌نویس است؛ اگرچه ـ نوشتن و كارگردانی ـ گاه توسط یك شخص انجام می‌شود. برتولت برشت نمونه بارز آن در آلمان است.
آلمانی‌ها از واژه «دراماتورژ» دو برداشت دارند:
الف: به كسی كه نویسنده درام است.
ب: به كسی كه نقش محقق مرتبط با اثر نمایشی را دارد.
«دراماتورژ» در دیدگاه برخی تئوریسین‌ها، منتقد درون گروه است. فعالیت او در یك اجرای صحنه‌ای قابل رویت است. حضور او در یك گروه و در كنار كارگردان ضروری است. كار او در كنار كارگردان قابل رویت و دریافت است . فعالیت او در همراهی با كارگردان است. دخالت او در فضای عمومی و اتمسفر نمایشنامه است. او حتی می‌تواند به صورت پیشنهاد در كار بازیگر هم دخالت كند، ولی حفظ معنای كلی درام را هرگز فراموش نمی‌كند.
البته همه در نقش«دراماتورژ» متفق‌القول نیستند. با این حال، كسی هم اهمیت نقش او را در كار نفی نمی‌كند. نقش او بین كارگردان و بازیگر، نقش ساده‌ای نیست و به سادگی نمی‌توان آن را هضم و درك كرد. هنگام شكل‌گیری نمایشنامه، فعالیت دراماتورژ از جهاتی با مسئولیت كارگردان، هم‌ارز است. به همین جهت گاه به غلط، او را برابر كارگردان می‌دانند، اما در نهایت هیچ‌كس نظر قاطع و دقیق و مشابه دیگران، در این باره نداده است و هیچ دو نظریه‌ای با یكدیگر تفاوت كامل ندارند.
در این راستا، «دیكشنری بریتانیكا» در پاسخ به پرسش «دراماتورورگ» چیست؟ چنین بیان می‌كند: «هنر یافتن تركیب نمایشی» یا «نمایش تماشاخانه‌‌ای»
«براساس این مفهوم، واژه انگلیسی «دراماتور‌گی»، و واژه فرانسوی «دراماتورژی»، هر دو از واژه آلمانی«دراماتور‌گی» استخراج شده‌اند. این واژه آلمانی [اولین بار] توسط «دراماتیست» و منتقد آلمانی«گتهلدلسینگ» در یك مجموعه مقاله مهم با عنوان«دراماتورژی هامبورگی»كه از سال 1767 تا 1769 منتشر شد، استفاده گردید.
این واژه، در اصل از ریشه یونانی«دراماتوروگیا» به معنی یك«تركیب نمایشی» یا«كنش نمایشی» استخراج شده است».
تاریخ حرفه دراماتورژی به قرن هجدهم آلمان و تلاش‌های «گتهلدلسینگ» باز می‌گردد.‌[بعد از وی] دیگران تا قرن بیستم كه شامل برتولت برشت نیز می‌شوند به ادامه این مسیر پرداختند. اما تا زمان شروع تئاترهای محلی در دهه‌های 60 و 70 قرن بیستم، این حرفه، سابقه‌ای در آمریكا نداشت‌. در این‌ سال‌ها با موفقیت‌«رابرت بروستاین»، این پیشه سمت و جایگاهی در آمریكا یافت.»
یك دراماتورژ‌، تركیبی از تخصص‌های گوناگون در وجود یك نفر است در حقیقت دراماتورژ‌‌ها تا حدی مربی و تا حدی ویراستار هستند. آن‌ها برای كارگردان هنری، همانند الهه‌های «حامی هنر» و دلقك موذی بارگاه، عمل می‌كنند. آن‌‌ها منتقدان داخلی گروه‌های تئاتر «تماشاخانه»ها و تاریخ‌دانان مستقر در گروه هستند. دراماتورژ‌‌ها می‌توانند در برنامه‌ریزی فصلی گروه كمك كنند، یا به پشتیبانی از نمایشنامه‌نویسان كشف نشده و یاری رسانی به آن‌ها در اجرای نوشته‌هایشان بپردازند. آن‌ها حتی نقش وكلای مدافع شیطان صفت را در برابر كارگردان نمایش بازی می‌كنند و در برابر وی در غیاب نمایشنامه‌نویس، هنگام حذف و تعویق بی‌مورد متن ایستادگی می‌كنند، زیرا به سادگی می‌توان گفت، آن‌ها كارگردان‌های متن هستند؛ به این شكل كه می توان گفت: كارگردان عادی عهده‌دار ساخت تصویر سه بعدی نوشته است اما دراماتورژ‌، حفظ كلام و مقاصد نویسنده را در این ترجمه تصویری، تضمین می‌كند.
عده‌ای پیدایش دراماتورژ‌ را در جهان، نتیجه زحمات «گتهلدلسینگ» در گروه «هامبورگ ریپورتوری» در سال 1767 می دانند.
زیرا اولین بار در این سال از «لسینگ» كه سال‌ها تجربه و شهرت را در زمینه نمایشنامه‌نویسی و نقد تئاتر آن زمان، برای خود به ارمغان آورده بود، برای همكاری با كارگردان هنری یكی از مشهورترین گروه‌ها، دعوت به عمل آمد. آن‌ها می‌خواستند به واسطه نام و توانایی لسینگ در تدریس و نشر به اجراهایشان، حقانیت بخشیده و نقدهای مثبت او را در نشریات گوناگون به دست آورند. اما در كمال تعجب، به جای آن كه تصدیق لسینگ را به دست آورند، با چیز دیگری روبرو شدند.
وی سرسختانه در برابر انتخاب‌های ابلهانه كارگردان هنری و كم بودن اجرای متن‌های نویسندگان آلمانی در گروه مبارزه كرده و در مجموعه مقالات «دراماتورژی‌ هامبورگی» بر تولید آثار نویسندگان و نمونه‌های آلمانی صحه گذاشت.
هم‌چنین، رویكرد گروه به نمایش‌های مسخره فرانسوی را مورد انتقاد قرار داد و خواهان آن شد تا بازیگران خودشان را از شر چرب‌زبانی، به منظور ارائه نمایش‌هایی قابل قبول و دارای قدرت تلقین، برهانند اگر چه این حركت او نتیجه‌ای جز عزلش را دربرنداشت.
با این وجود وی حتی بعد از عزلش نیز به نگارش مقالات گوناگون در این‌باره پرداخت و تا هنگامی كه گروه در اثر مشكلات مالی، سه فصل بعد از استخدام وی از هم فرو پاشید، این كار را ادامه داد و در همین زمان بود كه نمایشنامه‌نویسان و هنرمندان دلسوز تئاتر، ‌‌لسینگ را تشویق كردند.
به طوری كه تا قبل از پایان قرن، موقعیت دراماتورژ‌ در تمام فهرست‌های شهر‌های مهم آلمان تثبیت شده بود و براساس یك تاكتیك توافق شده دراماتورژ‌ موقعیت نگهبان متن را برعهده می‌گرفت. این اتفاق مهم، كم‌كم از محدوده كشور آلمان فراتر رفته و اقصا نقاط جهان را دربرگرفت.
دراماتورژی در سال «1960» از طریق دانشگاه‌ها به آمریكا وارد شد: در‌«ییل» تحت سرپرستی «رابرت بروستاین»، آموزش منتقدین تئاتر از دانشكده زبان انگلیسی به دانشكده‌«نمایش» منتقل شد. «بروستاین» می‌دانست، اهمیت تربیت منتقد تئاتر بیشتر از آموزش مخاطبان است. در دوره آموزشی وی، منتقدان آینده به آموزش مبانی اجرای نمایش، كارگردانی، طراحی صحنه و ارائه مقدار برابری نمایشنامه و نقد تئاتر می‌پرداختند. به دلیل تناقضات درونی این دوره درسی، این برنامه از حرفه «نقد تئاتر» به «دراماتورژی» تبدیل شد.
از سویی دیگر و به شكل هم‌زمان، دوره‌های موثر نمایشنامه‌نویسی در دیگر مراكز نیز راه‌اندازی شد، برای مثال همایش نویسندگان دانشگاه آیوا، به معرفی دوره‌های آموزش «حامی نمایشنامه‌نویس»پرداخت. این حامیان، یك به یك با نمایشنامه‌نویسان، كار می‌كردند و برای آن‌ها اقدام به ارائه راهنمایی، حمایت و پیشنهاد می‌كردند. آن‌ها هرگز برای نگارش متن، اعتباری كسب نمی‌كردند، ولی در ترجمه تصویری این متن‌ها و فرایند انتقال مفاهیم از نویسنده به كارگردان مؤثر، و مسئول خوانش صحنه‌ای متن پیش از اجرا بودند.
زمان زیادی طول نكشید تا در دانشگاه متوجه تشابه برنامه‌هایشان شدند و به این ترتیب‌«حرفه دراماتورژی‌» زاده شد.
حرفه «دراماتورژ‌» خیلی زود در تئاترهای محلی مانند «میناپولیس گوتری» و صحنه «دی سی آرنا» ظاهر شد و افرادی در این حرفه، گمارده شدند.
«به عبارت بهتر، دراماتورژ‌، گاهی مروج ترجمه متن‌های با ارزش از زبان‌های دیگر و گاهی نیز مسئول نوشتن قطعات و برپایی نمایش‌های مترقی و گسترش متن‌های اصلی در فصل‌های آینده است. اما از آن‌جایی كه موقعیت دراماتورژ‌ها، آن چنان در گروه‌هایشان عجیب است كه تنها از موقعیتی مشابه خود برخوردارند، ممكن است در كناره باقی بمانند.
به هر صورت، آن‌ها باید چشمان نقاد خود را به هر چیزی كه طی فصل اتفاق می‌افتد باز نگه دارند.»
برای هر نمایش، دراماتورژ‌ها همانند كتاب‌های تاریخ، اطلس و فرهنگ‌های انسانی عمل می‌كنند. آن‌ها متن‌ها را برای كارگردان(در جاهایی كه توافق بر حذف یا دوباره‌نویسی آن دارند)، به گونه‌ای كه نهایت درون‌مایه فكری نویسنده متن تا حد امكان، حفظ شود، ویرایش می‌كنند.
هم‌چنین به توضیح زمینه دوره‌های تاریخی و نكات مختلف متن به طراحان و اعضای گروه می‌پردازند. این زمینه‌های تاریخی شامل نقشه‌ها و حقایق پایه‌ای منطقه موضوعی‌(متن) می‌شود. شرح حوادث، گرایش‌ها، مشاهیر و دیگر نكات متن در تمام حوزه‌ها و مناطق مختلف، شامل سیاستمداران، موسیقی، هنری، تحصیلات، فرهنگ عامه و علوم برعهده دراماتورژ‌‌هاست.
دراماتورژ‌ به تمرینات گروه سركشی می‌كند تا متن را آنالیز كند و در رابطه با اشتراكات آن بحث كند. آن‌ها برای حل سؤالات عجیبی كه از تحلیل متن بیرون می‌آید، در تمرین حاضر هستند. همچنین درماتوروگ‌ها، یادداشت‌های راهبردی برای برنامه می‌نویسند تا به مخاطب برای ورود به دنیای نمایش كمك كنند.
در‌اماتوروژ در یك گروه نمایشی وظایف گسترده و در عین حال پیچیده ای دارد كه بی توجهی به آن می‌تواند اثرات بدی را در ارائه یك اثر نمایشی برای اعضای گروه به همراه داشته باشد
چنانچه در پیش گفته شد، دراماتورژ‌ نقش مهم و كلیدی‌ای در یك گروه نمایشی به عهده دارد‌. در دو بخش پیش‌، به تعریف و تاریخچه دراماتورژی در جهان پرداخته و اكنون به شكلی عملی‌، به شرح وظایف دراماتورژ‌ ‌در گروه می‌پردازیم‌.
وظایف دراماتورژ
در‌اماتوروژ در یك گروه نمایشی وظایف گسترده و در عین حال پیچیده ای دارد كه بی توجهی به آن می‌تواند اثرات بدی را در ارائه یك اثر نمایشی برای اعضای گروه به همراه داشته باشد‌. درباره این وظایف‌، تئوریسین‌ها نظرات گوناگونی را با تفاوت های كوچك و جزئی بیان داشته‌اند‌.
در كتاب - Teater text book- در باره وظایف دراماتوورژ ‌آمده است:
1- درك تفاوت دراماتورژ‌ با مدیر ادبی‌: ایجاد ارتباط بین كارگردان و نمایشنامه‌نویس، ایفای نقش نماینده‌ای از مخاطبان در گروه، نگارش یادداشت برنامه‌ها، تنظیم مجدد دراماتیك اثر، از مهمترین نكاتی است كه غالباً بین یك دراماتورژ‌ و مدیر ادبی تمایز ایجاد می‌كند.
2- اما مهم‌ترین وظیفه او، آماده‌‌سازی متن برای اجراست كه شامل تجدیدنظر و تنظیم مجدد متن، تطبیق متن‌های غیر نمایشی برای نمایش، ترجمه متن‌ها از زبان‌های دیگر و یا كار كارگاهی برای خلق متن‌های جدید، می‌شود.»
اما در كتاب"درماتوروژی هامبوروگی" دراین باره چنین آمده است‌: هماهنگی برنامه‌ها‌، ارتباط با نویسندگان گروه، كمك به كارگردان و مشاوره دادن به او و سایر بازیگران تا بتواند به بهترین شكل در مورد ریزه كار‌ی‌های یك اثر نمایشی تحقیق و نتیجه‌گیری شود.
‌دكتر‌" فرهاد ناظر‌زاده‌كرمانی" نیز شرح پنج گانه‌ای در این باره ‌ذكر می‌كند‌:
«1- نمایشنامه‌نویسی. نمایشنامه كار ممكن است كه برای دستگان و یا سازمان نمایشی خود نمایشنامه تصنیف كند.
2- نمایشنامه پژوهی. نمایشنامه كار ممكن است در زمینه نمایشنامه پژوهی و نمایشنامه كاوی به نمایشنامه‌سازان كمك كند.
3- نمایشنامه گزینی. ممكن است وظیفه نمایشنامه كار خواندن و ارزیابی نمایشنامه‌های گوناگون و گزینش نمایشنامه‌ای باشد كه با ذوق‌، سلیقه و مرام دستگان و یا سازمان هم پیوند او متناسب و سازگار باشد.
4- نمایشنامه سازی. ممكن است دستگان و یا سازمان نمایشی از نمایشنامه كار هم پیوند بخواهد تا داستان‌ها یا شعرهایی كه نمودگار و جلوه‌گر آماج‌ها و آرمان‌های هنری‌، فلسفی و اجتماعی آنان است‌، پیدا كند‌، و پس از رایزنی با همدستگان خود آن داستان‌ها یا شعر‌ها را به شكل نمایشنامه مبدل كرده و بازپردازی كند.
5- نمایشنامه پردازی. ممكن است كه هم پیوندان ‌تماشاگانی از نمایشنامه كار خود بخواهند تا در نمایشنامه‌ای كه آهنگ پدید آوردنش را دارند‌، افزودها و كاستی‌هایی را انجام دهد‌، تا آن متن‌، به زعم هم پیوندان‌، نمایشی‌تر و خواستنی‌تر شود.
6- نمایشنامه برگردانی ، ترجمه نمایشنامه. از آنجایی كه نمایشنامه كار ادیب و زبان دان است‌، گاهی دستگان و سازمان تماشاگانی از او می‌خواهد كه به برگردان نمایشنامه‌های برگزیده به زبان مورد نظر بپردازد.»
همچنین‌"‌نصرالله قادری‌" در كتاب آناتومی ساختار درام نیز این وظایف را چنین‌ شرح داده است‌:
1-« خواندن و انتخاب و تحلیل نمایشنامه‌های خوب جدید.
2- همكاری با كارگردان در یك نمایش، در حالی كه برای بازیگران، طراحان و تكنسین‌ها نیز به عنوان یك مرجع، ایفای نقش می‌كند.
3- مشاوره با كارگردان‌، برای توسعه سیاست هنر وافق چشم‌انداز هنری گروه.‌
4- مجموعه انتخاب‌های زیبایی‌شناسانه در جهت پیشرفت گروه مسئولیت تحقیقات، جمع‌آوری اسناد و هرگونه سندی كه در حول و حوش اثر لازم است. گاه دراماتورژ‌ باید برنامه‌ریزی مستند براساس اسناد در ابتدای هركار انجام دهد. البته باید توجه داشته باشد كه در این برنامه، همه چیز توضیح داده نشده‌ و جایی برای خلاقیت كارگردان باقی است.»
پس می بینیم كه برخلاف تصور، دراماتورژ در هر گروه تئاتری وظیفه‌ای سنگین بر عهده دارد. به گونه‌ای كه در واقع نبض یك اثر نمایشی ، به واسطه خرد و دانش وی بر صحنه نمایش می‌تپد و شاید به همین دلیل است كه امروزه در دنیا براساس یك تاكتیك توافق شده دراماتورژ‌ نام‌"نگهبان متن" را برعهده گرفته است.
امروزه‌ دراماتورژ نقش مهم و كلیدی‌ای در یك گروه نمایشی به عهده دارد‌. در مقاله‌های‌مورد نظر تا حد امكان تلاش شد تا‌تعریفی دقیق و اصولی از واژه دراماتورژی‌، جایگاه، وظیفه و نقش دراماتورژ و هم چنین تاریخچه پیدایش این مهم به شكلی روشن بیان شود. این بحثی بسیار مهم و گسترده‌ای در جهان امروز و تئاتر دنیاست. در قسمت پایانی این مجموعه این مقاله برصددیم كه به تحول معنی این واژه در جهان پس از برشت و در نهایت مفهوم دراماتورژی امروزی دنیا بپردازیم.‌
تحول معنی‌
این تحول به چند دسته تقسیم شده است.
"1- حوالی دوران برشت و معنای تئاتر اپیك، مفهوم دراماتورژی معنای گسترده‌تری پیدا می‌كند. در مفهوم برشتی، نقاطی عمده وجود دارد كه باید به آن توجه شود. در حقیقت مسئله فرم و محتوا را باید مورد عنایت قرار داد.
در مفهوم برشتی، دو پارامتر بسیار مهم است:
الف ـ ساختمان ایدئولوژیك/ محتوا/ پیس
ب ـ ساختمان شكل/فرم/ پیس
با عنایت به این مفهوم، واژه دراماتورژ متحول‌تر می‌شود. در این تغییر و تحول، مفهوم دراماتورژی به بافت ایدئولوژیك اثر نیز توجه دارد.
2- ارتباط ویژه‌ای كه شكل با محتوا دارد، به معنایی كه " روست" آن را مطرح می‌كند. او می‌گوید: "در هنر، فرم و محتوا در یك اتحاد یگانه هستند. در حقیقت اتحاد و یگانگی این جهان با هم، یك ساخت قابل دریافت و یك نگرش قابل فهم را از فرم و محتوا به دست می‌دهد."
3- "مجموعه كار روی یك اثر ـ متن و میزانسن ـ به خاطر تأثیرگذاری بر مخاطب است. به همین جهت، دراماتورژی اپیك كه برشت آن را مطرح می‌كند یك فرم تئاتری را پیشنهاد می‌كند كه در آن با ایجاد یك نوع فاصله‌گذاری سعی می‌شود واقعیت اجتماعی به شكل قابل فهم‌تری برای تماشاگر ارایه شود. از این طریق شركت تماشاگر در تغییر موقعیت اجتماعی را طلب می‌‌كند."
"دراماتورژی برشتی، شامل متن و امكانات صحنه‌ای و میزانسن است. تئاتر اپیك، نمی‌تواند شكل بگیرد مگر این‌كه اجرا شود. مطالعه دراماتورژی یك متن، شناخت و دریافت خطوط داستانی آن، فرم اجرایی آن برای به صحنه درآوردن اثر است."
دراماتورژی امروزی
اما با گذر ایام و پیشرفت زمان، از مفهوم برشتی نیز گذشته و به مفهوم امروزی می‌رسیم. "یرژی گروتفسكی"، پژوهشگر توانای تئاتر لهستان در مقاله‌ای می‌نویسد:
"در دراماتورژی نوین، آن چه اهمیت دارد و مورد توجه قرار می‌گیرد از دو منبع نشأت می‌گیرد:
1- توهم: تلاش می‌كند برای كم كردن فاصله بین صحنه و زندگی در این نوع سعی می‌شود، صحنه عین زندگی خلق شود.
2- ضد توهم "وسایل بیانی و عمل ارتباطی را آشكار می‌سازد"
" در زبان‌های اروپایی دراماتورژی ـ نمایشنامه كاری ـ سه معنا را می‌‌رساند:
هنر و تصنیف نمایشنامه (‌نمایشنامه‌نویسی‌)
2- شگرد‌ها، شیوه‌ها و سبك‌های نمایشنامه‌نویسی به نحوی كه به میانجی و كاربرد آن‌ها نمایشنامه از سایر‌ گونه‌های ادبی ‌متمایز شود.
3- نمایشنامه پژوهی "
به عقیده قطب‌الدین صادقی در دراماتورژی مدرن راجع به این موارد بحث می‌شود:
"1- فضا: چطور فضای صحنه‌ای را به فضای دراماتیك تبدیل كنیم.
2- زمان: اصرار بر ارتباط پیوسته، تند، كند و …
3- خلق چهارچوب: نور، صدا، اشیاء
4- اعمال فیزیكی: غذا خوردن و …
5- شخصیت‌ها: ویژگی‌هایشان، لباس‌هایشان
6- شكل صدایی زبان، ریتم، موسیقی
7- واقع‌گرایی: عیناً نشان دادن واقعیت و شكل دیگر آن كه تنها بخشی را نشان دهیم.
8- فاصله‌تاریخی، اجرای اثری از گذشته
9- معنا: وضوح و تفسیر اثر."
تمام این‌هاست كه مصالح دراماتورژی مدرن را می‌سازد. هدف نهایی تمام این موارد، تأثیر نهادن بر حس و اندیشه‌های تماشاگر است. این‌ها چیزهایی نیست كه همگی در متن آمده باشند بلكه همه این موارد را در اجرا می‌بینیم.
در حقیقت "دراماتورژی" باید براساس "سمبولوژی" تمام نشانه‌ها را در متن بیابد.
به گفته صادقی؛ "دراماتورژ" حد فاصل نویسنده و اثر است و مهم ترین كارش بررسی ساختار است. وی حدفاصل كارگردان و اجراست.
ساختار درونی: عناصری كه جوهره‌موضوع را می‌سازند.
ساختار بیرونی: به مفاهیم شكل می‌پردازد، شیوه‌اجرا "دراماتورژ" مغز متفكر گروه است؛ یك مشاور خبره است"
محدوده كار دراماتورژ امروزی موارد زیر است:
"1- در جدول برنامه سالیانه، صاحب نظر و عقیده است.
2- پژوهش مداركی درباره نویسنده و اثر
3- اقتباس یا تغییر دادن متن، حذف یا افزودن قطعات متن
4- استخراج نقاط عطف در جریان معنایی اثر
5- جا دادن معنای كلی اثر در یك طرح كل سیاسی، اجتماعی و وارد كردن اثر به یك جهان‌بینی جدید.
6- ناظری منتقد و منتقدی آگاه كه نگاهی تازه دارد."
در نهایت "دراماتورژ" در مفهوم نوین و امروزی وظیفه‌ای ندارد جز پرسیدن مداوم یك واژه از تمامی اعضای گروه؛ و آن واژه، چیزی نیست جز "چرا".
"چرا، این نمایش را اجرا می كنیم؟ چرا در این فصل آنرا اجرا می‌كنیم؟
چرا این‌جا؟……چرا گروه تئاتر ما وجود دارد؟ … چرا اصلاً ما وجود داریم؟ … چرا این نمایش را در گذشته، به روی صحنه نبرده‌ایم؟… چرا مخاطبان ما به دلیل این نمایش می‌‌آیند؟ … چرا نود تا نود و پنج درصد مردم به دیدن آن نیامده‌اند؟ …" و هزاران هزار چرای دیگر كه وظیفه اصلی "دراماتورژ" را معین كرده و متن غیر قابل استفاده‌ای را به یك شاهكار جهانی تبدیل می‌كند.
زیرا بی‌تردید همان‌گونه كه در كتاب " برشت در تئاتر؛ گسترش یك زیبایی‌شناسی" آمده است: "آموختن كاركردهای بسیار متفاوتی از لایه‌های عمومی متن، به گروه، وظیفه‌ دراماتورژ است زیرا لایه‌هایی وجود دارند كه هرگز نمی‌توان تصویر هیچ بهبود كیفیتی در شرایط آن‌ها را داشت. دراماتورژ‌ها، شرایط مناسبی برای آن‌ها می‌یابند.
هم‌چنین لایه‌هایی از متن وجود دارند كه می‌توان برداشت‌های متفاوتی از آنها داشت. این "دراماتورژها" هستند كه گروه را به سمت مناسب‌ترین و نزدیك‌ترین گزینه‌ها به جوهره متن، نزدیك می‌سازند"
پس می‌بینیم كه‌"دراماتورژ" در حال حاضر به عنوان یكی از اصلی‌ترین عناصر گروه‌های تئاتری محسوب می‌شود. او می‌تواند به واسطه بیرون كشیدن لایه‌های فراموش شده اثر، اثر جدیدی را حتی در یك شاهكار بیافریند. اثری كه شاید هرگز در تصور نگارنده اولیه آن، نگنجد و یك آفرینش و خلاقیت شگفت‌انگیز، محسوب شود.
به همین دلیل است كه در تئاتر امروز جهان، نقش "دراماتورژ" را هم‌اندازه كارگردان صحنه می‌دانند زیرا او كارگردان متن و تصویرگر متن است. كسی كه اثر را برای به صحنه بردن می‌آفریند.
گرد آورنده : شادی خواجه